عاشق را برعکس کنی می شود "قشاع"
دهخدا را می شناسی؟
لغت نامه اش را باز کردم نوشته بود:
قشاع:
دردی که آدم را از درمان ناامید می کند
مــَن عـاشقت هــَستـَم …
و تـا
انتــَهای ایـن دنیـای پـُـر از تـُهـی
هـیچ کـاری
بـه جـُـز دوسـت داشـتـَنـَت نـَـدارم
هـیچ دلـیلی
بــَرای تـَنـها گـُذاشـتـَنت نــَدارم
هـیچ
بــَهانه ای بــَرای از یـاد بـُردنــَت حـَتـی بــَرای لـَحـظه ای
نــَدارم…
میشنوی صدای تپش قلبم را؟
قلبم به عشق تو
میتپد!
میبینی اشکهای روی گونه ام را؟
این اشکها برای
تو میریزد!
ببین که چقدر برایم عزیزی !
ببین که چقدر
دوستت دارم !
بیا در کنارم بنشین و برایم از عشق بگو ،
یک بار بگو
دوستم داری تا برایت بمیرم ،
یک لحظه به چشمانم نگاه کن ،
تا چشمهایم را
فدای آن نگاه مهربانت کنم!
حس میکنی که چه احساسی نسبت به تو دارم؟
خودت بهتر از
من میدانی که دیوانه وار دوستت دارم!
نگیر از من این
لحظه های زیبا را ، تکرار کن آن حرفهای شیرینت را!
با من بمان
برای همیشه ، از عشق بگو تا زنده بماند قلبم تا همیشه!
میدانی که چقدر
دوستت دارم؟
به اندازه ی تپشهای قلبم ، قطره قطره اشکهایی که از
گونه ام میریزد،
به اندازه ی تو که برایم یک دنیا با ارزشی دوستت
دارم!
تا به حال دیوانه ای مثل من دیده بودی؟
حالا مرا ببین
که دیگر دیوانه تر از من نخواهی دید!
دیوانه ای که
از عشق تو مجنون شده ،
میشنوی صدای تپش قلبم را ؟ اگر تو نباشی
…
چند نقطه و دیگر هیچ ، اگر تو نباشی جای من در این
دنیا نیست!
معنای عشقم چقدر باید برای تو بنویسم و تو نخوانی ....
چقدر باید برایت اشک بریزم و نبینی ...
چقدرباید فریاد بزنم دوستت دارم و تو نشنوی ....
آخر تا به کی ِ...تا کجا باید به انتظارت بنشینم و تو نیایی...
شب تهی از ستارگان و من تهی از خواب...
نگاه خسته ام را دوخته ام به نگاه مهتاب ...
به تو می اندیشم ....
به عشق... به دلداگی ....به حسرت ....
فکر فردا چه بی رحمانه شوق زندگی را از روی لب هایم برمیدارد
فردایی که می آید و تو نیستی .........